24 مهر 1398 - 10:55
نگاهی به خباثت‌های انگلیس علیه ایران - شماره 6

تشنگی سیستان؛ یادگار ژنرال انگلیسی

با شکست ناپلئون از روسیه، انگلیسی‌ها که پس از بیست سال نفس راحتی از جانب حمله احتمالی فرانسه به هندوستان کشیدند، موانع سیاسی خود را در ارتباط با ایران تغییر داده و برای جلوگیری از حمله احتمالی روسیه به هندوستان درصدد برآمدند تا بخش‌هایی از شرق ایران را جدا کنند.
نویسنده :
شهناز سلطانی
کد خبر : 4117

پایگاه رهنما:

با شکست ناپلئون از روسیه، انگلیسی‌ها که پس از بیست سال نفس راحتی از جانب حمله احتمالی فرانسه به هندوستان کشیدند، موانع سیاسی خود را در ارتباط با ایران تغییر داده و برای جلوگیری از حمله احتمالی روسیه به هندوستان درصدد برآمدند تا بخش‌هایی از شرق ایران را جدا کنند. هدف آن‌ها از این امر ایجاد منطقه‌ای امن و تحت نظارت خودشان در مرز‌های هندوستان بود. انگلیس برای اجرای این سیاست ابتدا با انعقاد معاهده پاریس (۱۲۷۳ ق. / ۱۸۷۵ م) افغانستان را از ایران جدا کرد و سپس در سال ۱۸۷۰ طی کمیسیونی با شرکت نمایندگان دولت ایران و استان کلات و گلداسمیت، گلداسمیت را مأمور تحدید سرحدات بلوچستان کرد. گلداسمیت مرز‌های بین دو کشور را از خلیج گواتر تا کوهک مشخص کرده و نقشه آن را به تصویب ناصرالدین‌شاه رساند که قسمتی از مرز‌های کنونی ایران و پاکستان را تشکیل می‌دهد. ناصرالدین‌شاه برای جلوگیری از مزاحمت‌های افغانستان در این منطقه مکرر از دولت انگلستان تقاضا کرده تا نظر به شروط عهدنامه پاریس خاصه فصل ششم آن‌که: «دولت ایران در صورت اختلاف میان ایران و افغانستان، میانجیگری انگلستان را بپذیرد» میانجیگری کرده که استرداد آن را از افغان‌ها بخواهد؛ اما دولت انگلیس جواب می‌داد سلطنت شاه ایران را در سیستان به رسمیت نمی‌شناسد و بنابراین نمی‌تواند در این موضوع مداخله کند. پس‌ازآنکه تکلیف مرز‌های بلوچستان تعیین شد، دولت انگلیس اعلام کرد که حاضر به قبول حکمیت در مورد سیستان است و ژنرال گلداسمیت به‌عنوان حَکَم تعیین شد. به‌موجب نظری که در سال ۱۸۷۲ گلداسمیت داد، سیستان به دو قسمت اصلی و خارجی تقسیم شد، سیستان اصلی از نیزار واقع در شمال آن ایالت تا ملک سیاه کوه یعنی ناحیه‌ای که در غرب رود هیرمند قرار دارد به ایران واگذار شد و سیستان خارجی یعنی ناحیه‌ای که در شرق هیرمند واقع است به افغانستان داده شد. پس از خاتمه کار کمیسیون حکمیت، دولت ایران کوهک را تصرف کرد؛ زیرا در واقع ژنرال گلداسمیت سرحدات شرقی ایران را از خلیج گواتر تا کوهک و سپس از ملک سیاه کوه تا شمال سیستان تعیین کرد و بین این دو ناحیه صحرایی به طول پانصد کیلومتر در جنوب سیستان نیز صحرای دیگری به نام دشت هشتادان وجود داشت که مورد اختلاف بود. تصرف کوهک مورد اعتراض انگلیس قرار گرفت و اختلاف بین دو کشور بر سر کوهک و دشت هشتادان حدود بیست سال ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۸۸۹ با مساعی رادرامندولف وزیرمختار انگلیس در تهران دولت مزبور با تشکیل کمیسیون حکمیت دیگری موافقت کرد. کمیسیون مزبور تحت ریاست ژنرال مک نیل انگلیسی تشکیل شد و طی آن ایده‌ای که در سال ۱۳۰۹ ق. (۱۸۹۱ م) مرز ایران و افغانستان را معین می‌کرد، با نصب سی‌ونه علامت سرحدی تحدید شد و مثلثی به زیان ایران تشکیل داد که بخشی از جلگه هشتادان را برخلاف حقانیت و عدالت متعلق به افغانستان اعلام کرد.

حکمیت ماکماهون
رود هیرمند و شعب اصلی آن از کوه‌های مرکزی افغانستان (کوه‌های هندوکش) سرچشمه می‌گیرد. این رود به جنوب شرقی سیستان در مرز ایران و افغانستان به دو رودخانه پریان مشترک و رود سیستان تقسیم می‌شود. پریان مشترک (رود مشترک) شاخه اصلی هیرمند است و قسمتی از مرز مشترک دو کشور را تشکیل می‌دهد و رودخانه سیستان نیز عمده‌ترین منابع تأمین آب سیستان است که هر دو در نهایت به دریاچه هامون می‌ریزند. در سال ۱۸۹۶ به علت جاری شدن سیلاب‌های شدید، رود هیرمند از مجرای اصلی خود که قسمتی از مرز بین دو کشور را مشخص می‌کرد، به سمت مغرب انحراف یافت و قسمت اعظم آب هیرمند از مجرای دیگر وارد دریاچه هیرمند شد و به دنبال آن کم‌آبی و نیز خشک‌سالی سال ۱۹۰۲ برشدت اختلاف بین دو دولت ایران و افغانستان افزود و باعث شد که طرفین مجدداً موضوع را به حکمیت دولت انگلیس ارجاع کنند. در این دوره که نظر انگلیسی‌ها بر دوستی با افغانستان قرارگرفته بود، هیئتی را به سرپرستی ماکماهون در سال ۱۹۰۵ به منطقه فرستادند و طی آن قراردادی بسته شد که سهم ایران را از آب هیرمند به یک‌سوم کاهش داد. این در حالی است که در قرارداد گلداسمیت سهم آب ایران نصف آب رود هیرمند قید شد. علاوه بر این، وی مقداری از زمین‌های ایران را نیز به افاغنه داد که دولت ایران به سبب عدم تطابق رأی با واقعیات از قبول آن خودداری ورزید و دلایل خود را در خصوص عدم قبول رأی حکمیت طی اعتراضی کتبی به سفارت انگلستان تسلیم کرد. دولت انگلستان نیز به‌رغم اعتراض کتبی ایران، مسئله را تعقیب نکرد و موضوع عملاً مسکوت ماند.
 
از آن زمان تاکنون چندین قرارداد و موافقت‌نامه دیگر میان ایران و افغانستان بر سر آب هیرمند انجام‌شده است، اما در عمل هیچ‌کدام فایده نداشته و سهم سیستان از حکمیت انگلیس فقط تشنگی بوده است. نگرشی بر آنچه گذشت این واقعیت را روشن می‌سازد که اختلاف میان ایران و افغانستان بر سر آب هیرمند، از تاریخ تقسیم سیستان ایجادشده است و اصولاً علت اصلی این اختلاف نیز مانند سایر اختلافات میان کشور‌های آسیایی و آفریقایی، استعمار و جهانگیری ممالک اروپایی در قرن ۱۹ بوده است. به‌موجب حکمیت‌های گلداسمیت، مک نیل و ماکماهون ژنرال‌های انگلیسی که مناطق سرحدی ایران و افغانستان را تعیین کردند، آن‌ها با زیرکی هرچه‌تمام‌تر موارد اختلاف‌برانگیز و حساسی مانند تعیین دقیق حوضه آب ریز هیرمند را حل‌نشده به‌جا گذاشتند تا گه گاه به اختلافات دو کشور همسایه منجر شود و همیشه بهانه‌ای برای ایجاد اختلاف و نزاع دو طرف وجود داشته باشد. اکنون‌که کشور‌های جهان سوم به رشد سیاسی رسیده‌اند، باید بتوانند راه‌حل این اختلافات را خود پیدا کنند، این امر در مسئله هیرمند به‌خوبی مشهود است، در تمام روند تاریخی، مسئله هیرمند و احاله حل‌وفصل آن به خارجیان، دخالت و آرای آن‌ها همواره به ضرر ایران بوده و افغان‌ها نیز در مقابل آنچه به آن‌ها تعلق‌گرفته، دانسته یا ندانسته امتیازات بیشتری به خارجیان ذی‌دخل واگذار کرده‌اند؛ به‌عبارت‌دیگر این مناقشات به ضرر طرفین بوده و همواره ثالثی در این میان سود برده است. در واقع اختلاف موجود مبتنی بر یک سلسله عوامل سیاسی، روانی و تاریخی بوده است که هر یک به‌نوبه خود می‌تواند موجبی بر سرسختی دولت افغانستان، در اتخاذ روشی انعطاف‌ناپذیر در مقابل ایران باشد، همچنان که درگذشته نیز بوده است.

ارسال نظرات